بالهایت رابگشا

سرمایه گذاری در پالینور

بالهایت رابگشا

سرمایه گذاری در پالینور

پارادایم شیفت

عموماً، افرادی که وارد نتورک می‌شوند، بر اساس کارهای تجاری دیگر ذهنیتی برای خود ساخته‌اند که آن را به نتورک تعمیم می‌دهند. در حالی که واقعیت این است که جنس نتورک، از مقوله‌ی دیگری است و به دورانی پس از دوران مدرن تعلق دارد. از این رو آن ذهنیت و آن طرز کار، پاسخ‌گو نیست. به همین دلیل، یکی از نخستین قدم‌های آموزشی در هر نتورک، تغییر الگوها (همان پارادایم شیفت) است؛ برای جای‌گزین کردن باورهای گذشته با باورهای جدید.

فهرست کامل این باورها را می‌توانید در جزوه‌ی آموزشی اولیه‌تان بخوانید. باورهایی مثل اندیشیدن به موفقیت دیگران به جای خودتان، نیاز به سرمایه‌ی زیاد برای ثروتمند شدن، رابطه‌ی ثروت با ساعات کاری بیشتر، قضاوت نکردن درباره‌ی افراد و ... . برای تغییر این باورها و جای‌گزین کردن باورهای جدید، منابع متعددی هم در دست دارید. کتاب مشهور «پدر پول‌دار و پدر فقیر»، نوشته‌ی رابرت کیوساکی، یکی از این کتاب‌ها و مشهورترین آن‌هاست.

نکته‌ی بسیار مهم درباره‌ی این باورها آن است که از آن‌جا که در تعارض با دانسته‌ها و باورهای پیشین شما قرار دارند، اگر یادآوری نشوند، به سرعت فراموش می‌شوند و سر جای خود باز می‌گردند. به عبارت بهتر، پارادایم شیفت یک‌باره صورت نمی‌گیرد.       

 

     پارادایم شیفت، یک پدیده‌ی دائمی و همیشگی است و همیشه هم‌راه شماست ...

ممکن و ناممکن

شما نتورکتان را رشد نمی‌دهید. آدم‌هایتان را رشد می‌دهید و آن‌ها نتورک شما را گسترش می‌دهند. رؤیای بزرگ داشته باش؛ سخت کار کن؛ و باور داشته‌باش. همه‌اش همین است. رندی گیج ای فرمول سه‌گانه، تمامی نتورک را می‌پوشاند. داشتن رؤیا و باور، ذهنیت است و کار سخت، اصول اولیه‌ی نتورک که در چند مطلب پیش برشمردیم. همان اصول «بازی» اولیه‌ی نتورک. این اصول بازی، باید «سخت» پی‌گیری شود؛ لیدری که از لایه های انتهایی مجموعه‌ خود باخبر باشد، متناسب با نیاز آن‌ها، استراتژی تعریف کند و آن را اجرا کند، و این کار را همیشه انجام دهد، سخت کار می‌کند. لیدری که اگر خودش در خط مقدم مشاوره و پی‌گیری نیست، با رهبری و آموزش، خط مقدم را تغذیه می‌کند و به پیش می‌برد. در نهایت، به یاد داشتن یک نکته بسیار مهم است. اکثر موفقیت‌های بزرگ دنیا، زمانی به ثبت رسیده که همه آن را ناممکن ارزیابی می‌کرده‌اند و خود فرد درگیر نیز، در یک قدمی ناامیدی و صرف نظر کردن قرار داشته‌است؛ تنها، حتی اگر در برابر دیگران مطمئن به نظر می‌رسیده، در برابر تردیدها و ترس‌های خود، شاید گفته‌است: یک قدم دیگر ... بگذار یک قدم دیگر هم بردارم ... و همین یک قدم است که مهم است!